اسراف ممنوع
جمعه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۱۰ ب.ظ
در منطقه دشت عبّاس مستقر بودند. بعد از نماز، سر سفره ناهار نشستند. غذا آب گوشت بود؛ ولی سید سجّاد بلند شد و رفت سراغ نان های خشکی که گذاشته بودند برای دور ریختن. شروع کرد به خوردن. گفتند: چرا اینا را می خوری؟ غذا که هست. گفت: اون پیرزن های بیچاره با عشق اینا رو میفرسن جبهه؛ شما می گذاریدشان برای دور ریختن؟! فردای قیامت، پاسخ زحمت اونا را چه کسی مده؟!
(شهید سیّد سجّاد خاضع)
۹۴/۰۶/۲۰