گذشت و ایثار
يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۰ ب.ظ
روی دستش قیر ریخته بود؛ حسابی هم سوخته بود.
ناراحت پرسیدم: چی شده پسرم؟!
گفت: کار پسر همسایه است!
عصبانی رفتم سراغش. تند آمد دنبالم. گفت: سوخته که سوخته؛ باهاش دعوا نکنی ها. خود پسر شرمنده شده بود. چند بار آمد بود عذر خواهی.
(شهید ناصر قاسمی)
۹۴/۰۶/۲۲