نوجوانی شهید بختیار احمدی
چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۰۰ ب.ظ
زمان شاه بود. همه سر صف ایستاده بودیم که چند نفر باکارتون های موز و کیک، وارد مدرسه شدند. قبل از این که موز و کیک به هر نفر بدهند، ازش می پرسیدند: طرفدار شاهی یا خمینی؟ اگه می گفت شاه، بهش می دادند. نوبتش که شد دیدم با چهره سرخ شده، کیک و موز را گرفت، زد زمین و با فریاد گفت: نه موز و کیکتون رو می خوام، نه اون شاه نادونتون رو؛ من عاشق امام هستم. بعدش هم از مدرسه دوید بیرون. مادرش می گفت: اون روز بعد از مدرسه، رفت هرچی پول تو جیبی داشت، داد عکس امام رو خرید و آورد خانه و با سنجاق چسبوند رو سینه اش.
۹۴/۰۶/۲۵