وصف جبهه اززبان شهدا
يكشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۵۱ ب.ظ
آرى یارانمان رفتند و تنهایمان گذاشتند؛ این پرستوهاى عاشق پرواز ... این دلاوران، همراه با شفق رفتند و به نور مطلق پیوستند تا طلوع فجر را بر قله ى گیتى نمایان سازند. اگرچه سوختند، خود گواهى بر صداقتشان داشتند و ماندن، در این میان، چه درد عظیمى است. ماندن، با قلبى پردرد و با چشمى پر خون، نظاره گر شهادت یک یک حسینی ها و حمزه ها و عباس ها و گویى که پشتمان را شکسته اند. زنجیرهاى اسارت درد بر دست و پایمان بسته، غم بر سینه هایمان نشسته و ما نگران فرداى خویشیم. خدایا! تو مى دانى که ما از نبودن این یارانمان در رنج نیستیم، چرا که از هستى خویش در رنجیم و زخم ماندن را بر پیکرهامان تجربه مى کنیم، زیرا که مى دانیم در واقع، آنها زنده اند و ما زندگان، مرده ایم. شهید غلامعلى نورى
۹۵/۰۶/۱۴