شهدا

شهدا راهتان پا بر جاست

شهدا

شهدا راهتان پا بر جاست

با ولایت تا شهادت

مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

زندگی نامه شهید جواد تندگویان

جواد تندگویان در سپیده‌دم روز 26 خرداد سال 1329 هجری شمسی پا به عرصه هستی نهاد. قدومش مایه برکت و خیر برای خانواده بود و وجودش روشنی بخش جانشان.

قبل از اینکه به مدرسه برود پدرش او را به مسجد برد و با قرآن آشنا کرد. پدرش از هواداران آیت الله کاشانی ـ روحانی مبارز، مشهور بود.

جواد در محیط ساده خانواده آموخت که معیار اصلی و هدف واقعی زندگی تجمل و رفاه نیست. بلکه غیر از مادیات، ارزشهای والاتر و برتر دیگری نیز وجود دارد. به همین دلیل در طول زندگی خود هیچ‌گاه اجازه نداد وسیله برای او هدف شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۴:۴۹
محمد جابر زاده انصاری

زندگینامه: علی صیاد شیرازی (۱۳۲۳-۱۳۷۸)

دفاع > شهید - سرلشکر شهید صیاد شیرازی در سال ۱۳۲۳ در شهرستان درگز در استان خراسان دیده به جهان گشود.

او پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشکده افسری و در سال ۱۳۴۶ موفق به اخذ دانشنامه لیسانس از آن دانشکده شد.

وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به‌مدت چندسال در بخش‌های مختلف ارتش به ویژه در غرب کشور به پاسداری از کشور پرداخت و در سازماندهی و فعالیت نیروهای انقلابی در ارتش تلاشی گسترده داشت.

شهید پس از پیام امام خمینی مبنی بر شناسایی نیروهای مخلص ارتش طاغوت، شناخته شد و به خاطر توان بالای سازماندهی‏اش مورد توجه حضرت امام و یاران انقلاب اسلامی قرار گرفت.

وی پس از طی دوره تخصصی توپخانه در آمریکا با درجه ستوان‏یکم و سمت استادی، در مرکز آموزش توپخانه اصفهان به تدریس پرداخت و در همان شرایط به‌عنوان عنصری حزب‏اللهی در جهت ‏سازماندهی نظامیان انقلابی فعالیت خود را آغاز کرد.

تلاش‌های وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح متجلّی شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۸
محمد جابر زاده انصاری

زندگینامه: جلیل محدثی‌فر (1342 - 1366)

دفاع > شهید - همشهری آنلاین:
جلیل محدثی‌فر اول شهریور سال 1342 در مشهد مقدس به دنیا آمد. وی سومین فرزند خانواده بود و قبل از دبستان به مکتبخانه می‌رفت. دوران ابتدایی را در مدرسه حسینیه باقریه و جوادیه به پایان برد.

جلیل دوره راهنمایی را در مدرسه محراب خان، به پایان رساند و سپس وارد دبیرستان آیت الله کاشانی (فعلی) شد که این دوران همزمان با اوج انقلاب بود و وی در تمام صحنه‌های انقلاب، صحنه گردان و پرچمدار بود و یک بار هم مجروح شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۹
محمد جابر زاده انصاری
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۷
محمد جابر زاده انصاری

    

کلام آیت الله جوادی آملی در خصوص شهید تورجی زاده:

به نقل از شهید سید محمد حسین نواب (روحانی وارسته‌ای که در سال ۷۳ در منطقه بوسنی به شهادت رسید)

تعریفش را از برادرم که همرزم او بود زیاد شنیده بودم، یک‌بار یکی از نوارهایش را گوش دادم؛ حالت عجیبی داشت.

از آنچه فکر می‌کردم زیباتر بود؛ نوایی ملکوتی داشت؛ بعد از آن همیشه در حجره به همراه دیگر طلبه‌ها نوارهایش را گوش می‌کردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۴ ، ۱۷:۱۱
محمد جابر زاده انصاری

زندگی نامه شهید ثانی

در میان دانشمندان و فقهای بزرگ و عالیقدر ما شهید ثانی؛ زین الدین بن علی بن احمد عاملی، همشهری شهید اول، مقامی عالی و امتیازی مخصوص دارد. زیرا گذشته از مقام بزرگ علمی و شخصیت نافذ و مؤثر معنوی که آن بزرگمرد علم و دین دارا بوده، از نظر جزئیات زندگانی و حیات پرافتخارش نیز، موجب خرسندی است که خود و شاگردش "ابن العودی" به تفصیل و با دقت در آن باره سخن گفته اند، به طوری که امروز ما به خوبی می توانیم زندگانی درخشان او را در مدت پنجاه و پنج سالی که در جهان زیسته است، از نظر بگذرانیم، و از این لحاظ نیز نسبت به اغلب دانشمندان که تاریخ حیاتشان کم و بیش مجهول مانده است، ممتاز می باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۱
محمد جابر زاده انصاری

توی آبادان، رفته بود جبهه ی فیاضیه، شده بود خمپاره انداز شهید شفیع زاده دیده بانی می کرد و گرا به ش می داد ، اوهم می زد. همان روزهایی که آبادان محاصره بود. روزی سه تا گلوله ی خمپاره ی صد وبیست هم بیش تر سهمیه نداشتند. این قدر می رفتند جلو تا مطمئن شوند گلوله ایشان به هدف می خورد. تعریف می کردند ، می گفتند« یک بار شفیع زاده با بی سیم گفته بوده یه هدف خوب دارم. گلوله بده .» آقا مهدی به گفته بوده « سه تامون رو زده یم. سهمیه ی امروزمون تمومه .»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۷:۳۱
محمد جابر زاده انصاری

  

حسن فراش با گردان حمزه شناختم و همیشه نامش با گردان حمزه مترادف بود نام حسن وصل به فرماندهانش بود نام حسن وصل به شهید حسین خلیلی بود نام حسن وصل به شهید احمد صابری و دیگر دوستانش بود هروقت نامی از حسن برده می شد در کنارش نام شهیدی هم یاد می شد حسن مثل مولایش امام حسن مجتبی (ع) مظلوم بود و مظلومانه رخت از دنیا بست و مظلومانه غسل و کفن شد و مظلومانه تدفین شد .دوست عزیز برادر نقی ملک ناراحت نباش که جمعیتش قابل شمارش بودند بلکه امام رئوف و مظلومان امام حسن مجتبی (ع) هم مظلومانه شهید و غسل و تدفین شد و بدتر از آن برادرش امام حسین(ع) است که مظلوم عالم بود. ما همه شرمنده شهدا و جانبازان هستیم . بیائیم مثل آنها فکر کنیم و مثل آنها زندگی کنیم .اللهم اجعل محیای محیا محمدا و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد.
التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۵:۱۸
محمد جابر زاده انصاری

شور و نشاط و نوجوانی خود را در فوتبال محله و مدرسه به نمایش می گذاشت. بچه های محل دوست داشتند حسن جزو تیم شان باشد چون با هر تیمی بود برنده بودند.
 اخلاق و مدیریت ورزشی او باعث شد کاپیتان تیم دبیرستان شود. او برای بازی در تیم سپاهان و نوجوانان اصفهان دعوت شد.
 رئیس شهربانی دزفول به سرپرست تیم نوجوانان اصفهان اخطار داد که یکی از بازیکنان شما مزاحم خواب بقیه بچه ها می شود. حسن صبح ها با صدای بلند اذان می گفت تا همه برای خواندن نماز بیدار شوند. 
ماموران ساواک در اردوی مسابقات رفت و آمد زیادی داشتند، مربی تیم از این موضوع حسابی نگران شده بود. اگر ساواک متوجه شدند چه کسی هر روز روی ماسه های ساحل «مرگ بر شاه »   می نویسد تیم نوجوانان سپاهان کاپیتان خودش را از دست می داد. حسن کاپیتان تیم نوجوان سپاهان بود.
به او گفتم این بار لباسها را که برایت خریده بودم به چه کسی دادی؟ رفت و لباس ها را آورد گفت هنوز کسی را پیدا نکرده ام خودتان زحمت بکشید و به یک مستحق بدهید.
انگار ساواک فهمیده بود که او فعالیت سیاسی دارد ، یک روز با عجله به خانه آمد و خواست تمام کتابهایش را جمع کند، چند کارتون به او دادم ولی انگار کم بود. از کتاب های دینی گرفته تا کتابهای فلسفی و نظریه پردازی متفکران غرب و ... از بس  کتاب می خواند به او می گفتیم «شیخ حسن».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۴:۲۲
محمد جابر زاده انصاری

رجانیوز - ارسلان ظاهری بیرگانی- دیروز هوای تهران خیلی گرم شده بود، گاهی فکر می کردم در خوزستان خودمان هستم … این روزها با وجود گرمای هوا، روزه داری  قدری سخت شده، اگر چه ما بچه جنوبیم اما راستش ما هم بعضی وقت ها کم می آوریم … دیشب تا دم دمای سحر بیدار بودم، سحری ام را می خورم و بعد از اذان صبح می خواهم چُرتی بزنم. هر چه تلاش می کنم خوابم نمی برد! به ناچار گوشی موبایلم را بر می دارم و در فضای مجازی چَرخی می زنم، طبق عادت، بعضی از سایت ها و روزنامه های امروز را چک می کنم، بعد از آن سراغ اینستاگرام می روم، بعضی از پست ها را نگاه می کنم و رد می شوم و بعضی را هم به دقت می خوانم و لایک می زنم!

مسئله هسته ای، تیم والیبال ایران، انفجار مسجدشیعیان کویت و … موضوعات غالب فضای اینستاگرام هستند، در همین حین یک پست برایم جلب توجه می کند! تیترش این بود «ماجرای نبش قبر شهیدی که پیکرش پس از ۳۱ سال سالم بود+عکس»، عکس شهید هم آشناست، شهید بهنام محمدی همشهری خودمان!

تیتر مطلب هم برایم تعجب بر انگیز است و هم حس کنجکاوی مرا بر می انگیزد، محتوای مطلب را که می خوانم بیشتر تعجب می کنم، مطلب از زبان سرهنگ جانباز«علی قمری» فرمانده پادگان دژ خرمشهر در دوران دفاع مقدس نقل شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۲:۵۲
محمد جابر زاده انصاری