آرى یارانمان رفتند و تنهایمان گذاشتند؛ این پرستوهاى عاشق پرواز ... این دلاوران، همراه با شفق رفتند و به نور مطلق پیوستند تا طلوع فجر را بر قله ى گیتى نمایان سازند. اگرچه سوختند، خود گواهى بر صداقتشان داشتند و ماندن، در این میان، چه درد عظیمى است. ماندن، با قلبى پردرد و با چشمى پر خون، نظاره گر شهادت یک یک حسینی ها و حمزه ها و عباس ها و گویى که پشتمان را شکسته اند. زنجیرهاى اسارت درد بر دست و پایمان بسته، غم بر سینه هایمان نشسته و ما نگران فرداى خویشیم. خدایا! تو مى دانى که ما از نبودن این یارانمان در رنج نیستیم، چرا که از هستى خویش در رنجیم و زخم ماندن را بر پیکرهامان تجربه مى کنیم، زیرا که مى دانیم در واقع، آنها زنده اند و ما زندگان، مرده ایم. شهید غلامعلى نورى
خواهرم ای دختر ایران زمین یک نظر عکس شهیدان را ببین
در خیابان چهره آرایش مکن از جوانان سلب آسایش مکن
خواهر من این لباس تنگ چیست پوشش چسبان رنگارنگ چیست
پوشش زهرا و زینب بهترین بر تو ای محبوبه خواهر آفرین
پیش نامحرم تو طنازی مکن با اصول شرع لجبازی مکن
یادت آید از پیام کربلا گاه گاهی شرمت آید از خدا
در جوارش خویش را مهمان نما با خدا باش و بده دل را صفا
یاد کن از آتش روز معاد طره گیسو را مده بر دست باد
زلف را از روسری بیرون مریز با حجاب خویش از پستی گریز
در امور خویش سرگردان مشو نو عروس چشم نا محرم مشو
خواهر من قلب مهدی خسته است از گناه ماست کو رو بسته است
خواهرم دیگر تو کودک نیستی فاش تر گویم عروسک نیستی
ای برادر لهجهات زیباترین است ای بسیج
دستهایت مرهم زخم زمین است ای بسیج
وسعت آیینهای، احساسی از جنس بلور
چفیهات رنگ کتاب عشق و دین است ای بسیج
با نگاهت آسمانی از ستاره چیدهام
خندههایت مهربانی را نگین است ای بسیج
از بلندای تواضع پر گشودی تا خدا
خط سرخت پرچم این سرزمین است ای بسیج
تا کبوتر پاسبان آسمان کشور است
جغد غم ویرانهها را همنشین است ای بسیج
باغبان یاس و لالهاید ای عاشقان
دست خونریز خزان در آستین است ای بسیج